خواستن از تو نوشتن تا نشود گم آن‌چه باید بودن؛ خواستن از تو نوشتن تا از عشق و از مهر و از خلوص نوشتن. خواستن از تو، که چشمه‌ای پاکی و می‌شویی و می‌روبی و آلام التیام بخشی و روح را، جان. خواستن از جانِ تو که جان و نفس و امید بخشیدن.

خواستن از جرعه‌ای آب حیات که زنده کند مرده را و جوان کند پیر را و سرپا سازد زِپافتاده را. خواستن و خواستن‌های بی‌شماره از چشمه‌ی جاودانگی مهر که عشق بخشیدن و عشق ریختن و در آن ماء رخصت غسل دادن تا گناه شسته شود و قدس‌الاقداس، فتح. که قله‌ی رفیعی را بایستی پیمودن تا به عرش رسیدن.

خواستن تا لایق بودن و صادق بودن که نیستم من، که چیستم من در چشمانت که آسمان‌ها درخشند درون‌شان؟ چیستم و کیستم منی که خود نیستم و نبوده‌ام و ندانم خود چه بوده‌ام. که من خودها شکسته‌ام بارها و دوران‌ها در تکرارها این راه‌ها همه به خطا رفته، جنازه بازگشته‌ام.

خواستن تا به امید ماء حیاتی زلال، از سلسبیل چشمه‌ای حلال، خواستن من تا لیاقت داشتن.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود کتاب چرک نویس Ben تجهیزات پزشکی اخبار مهاجرت ایران Brooke آموزشگاه خیاطی و کامپیوتر، آموزش خیاطی در تبریز وبلاگ شخصی فروشگاه اینترنتی درآمد کلیکی